مسافران آسمانی مسافران آسمانی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

مسافران آسمانی

من کچل شدم...

ببینید مامان و بابا منو چکار کردن... البته مامانم میگه اینجوری هم خوشکلی اما خالم میگه با مو خوشکلتر بودم... به نظر خودم که همه جوره خوشکل خوشکلم... این کلیدا هم که تو عکسا میبینید ، کلیدای گاوصندوقمه...همیشه و همه جا همراهمن...حتی وقتی میخوام بخوابم از خودم جداشون نمیکنم...آخه چیزای شخصی و مهمی توش دارم...     اینجا هم جلد موبایل دادن دستم که مثلا کلیدامو بگیرن...اما من زرنگتر از این حرفام... گول نخوردم... الهی فدات بشم که هر شکلی باشی واسه من خوشکلی نفس خاله...آخه برات نقشه ها دارم جوجوی قشنگم... ...
29 ارديبهشت 1391

عکس از ما ، قضاوت از شما

بذار ببینم چطوری میتونم تا بقیه سرشون گرمه ، نقشمو عملی کنم...؟؟؟ آهان فهمیدم...از اینجا باید درش بیارم... ایول به خودم ، الکی خان نشدمااااااا... بذار اینو هم در بیارم...تا هنرنماییم کامل بشه... خان بابا ...ببین از حالا چقدر کار بلدم...؟اساسی تعمیرش کردم برات... خان بابا : آفرین پسرم ، دستت درد نکنه بابا جون... مادرجون: برا گل پسرم اسپند دود کنید و کلی ماچ و بوسه... میبینید دوست جونا...خدا شانس بده ، بهم ریختن شده کار بلدی دارن جای منو هم پیش خان بابا میگیرن...ای روزگار...چکار کنم که خودمم عاشقشوووووووونم ...   ...
18 فروردين 1391

غذا خوردن عجیب و غریب

وقتی محمدفرزام جون خاله میخواد غذا بخوره مامانی باید خیلی مقدمه چینی کنه: اول چند تا بالش باید طرفین آقا بذاریم واسه اینکه هنوز نمیتونه بدون تکیه گاه بشینه... بعد مامانی پیش بندشو می بنده ، غذای سرد شده رو آروم آروم بهش میده بخوره اما همراهش باید حتما برای شازده پسر آواز بخونه تا سرگرم بشه و تحمل کنه یه جا بشینه بعد از غذا وروجک خاله عادت داره حتما آب بخوره ،اگر آب دیر بهش بدن واییییییییییی چی میییییییییییییشه... زلزله به پا میکنه..... برای همینم مامانی همیشه همه چی رو آماده میکنه بعد سفره غذای جوجو رو میچینه... چند شب پیش که محمدفرزام خان آمده بود دیدن خان بابائیش...وقت صرف شامش که رسید بساط...
25 اسفند 1390
1