شب یلدای 91
باز یلدای دیگری آمد...و بهانه ای شد تا دور هم جمع بشیم و فارغ از هیاهوی روزانه و مشغله فکری ، بتونیم ساعتی رو با هم بگذرونیم و یادمون باشه که حضور اعضای یک خانواده در کنار هم ، همان خوشبختی ایست که پی آن میگردیم...
خدا رو شکر که خانواده خان بابا دچار دوری و دلخوری نیست...که قطعا این به تدبیر و بینش مادر و پدر عزیزم بر میگرده...امیدوارم همیشه همه خانواده ها جمعشون جمع و دلاشون پر از مهر و محبت به همدیگه باشه...
یلدای امسال ، خانواده خان بابا ، مهمون پسر بزرگ
خان بابا بودن...البته با حضور سه تا نوه دوست داشتنی که شادی و گرمای جمعمون رو هزاران برابر کردن...
همه خانواده جمع بودیم و عمو سهراب هم به اتفاق خانوادش یکی دیگه از مهمونای بزم یلدا بودن...
شب خاطره انگیزی بود و خیلی خوش گذشت... بخصوص به عمه معصوم...
همه برام کیک شکلاتی درست کرده بودن...محبت جون که 4 تا کیک آورده بود و البته یکیش فقط مختص من بود ، مریم جون که کیک شکلاتی با مدل ستاره درست کرده بود و کیک فنجونی با طرح قلب و طعم پرتقالی ، منصوره جون هم دو نوع کیک شکلاتی درست کرده بود...
خلاصه در کنار اون همه تنقلات جور واجوری که سحر جون زحمت تهیه کردنشو به عهده داشت ، حسابی کیک بارون شده بودم...آخه هدف همشون از پختن کیک اونم از نوع شکلاتی ، عمه معصوم جون بود...
دوستای عزیز میتونید عکسا رو در بخش دنباله دار مشاهده کنید...
طاها جون :
این هم عکسی از سه خان که هر تلاشی برای نگه داشتنشون کنار همدیگه و گرفتن یه عکس درست و حسابی بی نتیجه موند...
محمد جون :
محمد متفکر ، به چه می اندیشی عزیزم؟
نمایی کلی از میز شب یلدا :
کیک هندوانه ای که سحر جون خیلی با سلیقه درست کرده بود :
ژله بستنی و هنری دیگر از هنرهای سحر جون :
کیک شکلاتی با مدل ستاره که مریم جون درست کرده بود و خیلییییییییییی خوشمزه بود...جاتون خالییییییییییی...