شنیدن صدای گرم یک دوست مجازی
چند روزه با خودم فکر میکردم که این پست رو با این موضوع بنویسم یا ننویسم؟ کلی با ذهن درگیرم ، کلنجار رفتم تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم ، بنویسم...
هفته گذشته ، پنجشنبه مورخ 1392.02.19 ساعت حدودا 7:30 عصر بود که گوشیم زنگ خورد و بعد از دیدن شماره ناشناس و جواب دادن ، صدای گرمی بهم گفت : معصوم خانم و من با کمال تعجب گفتم بله و شما...؟ که گفت : من ... هستم...
خدای من نزدیک به 20 روزی میشد که شمارمو بهشون داده بودم ولی چون تماس نگرفتن ، گمان کردم که شاید تمایلی ندارن و دیگه حرفی نزدم...
خیلی هیجان زده شدم ، وقتی صدای این دوست عزیزی که تو دنیای مجازی باهاش آشنا شدم رو شنیدم... از ذوق نمیتونستم جلوی غلتش اشک روی پهنای صورتم رو کنترل کنم...
دوستیه ما از همون ابتدای ساختن وبلاگم شروع شد و حالا خوشحالم که به دنیای واقعی راه پیدا کرده ، تازه من با نینیه ماهش هم حرف زدم و چه شیرین زبون و دوست داشتنی بود...اگه یه روزی از نزدیک ببینمش حتما حتما لپاشو گاز میگیرم...و کلی ماچش میکنم از اون آبداراش...
دوست عزیز و مهربونم خیلی دوستت دارم و امیدوارم این دوستی و این ارتباط تا همیشه باقی بمونه و صمیمانه و خاضعانه ، از اون بزرگ مهربون میخوام که برایت مقدر کند هر آنچه در دل داری ...
شاد باشی و برقرار ، سلامت باشی و تندرست ...