قدرت اندیشه
کشاورزي الاغ پيري داشت ، که يک روز اتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد... کشاورز هر چه سعي کرد ، نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد... براي اينکه حيوان بيچاره زياد زجر نکشد ، کشاورز و مردم روستا ، تصميم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بميرد و کمتر زجر بکشد... مردم با سطل روي سر الاغ خاک مي ريختند ، اما الاغ هر بار خاکهاي روي بدنش را مي تکاند و زير پايش ميريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد ، سعي مي کرد روي خاک ها بايستد... روستايي ها همينطور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد... تا اينکه به لبه چاه رسيد ...