مسافران آسمانی مسافران آسمانی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مسافران آسمانی

بازی وبلاگی...

دوست عزیزم متین جون از وبلاگ ایلیا جون عشق مامی ، منو به این بازیه وبلاگی دعوت کردن...ازت ممنونم متین جونم 1 - بزرگترین ترس زندگیت ؟ از دست دادن خان بابا و مادرجون                 2 - اگر 24 ساعت نامرئی میشدی چه کار میکردی؟  جواب این سوال رو نمیتونم بگم...                 3 - اگر غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن یک آرزو بین 5 الی 12 حرف رو داشته باشه ،آن آرزو چیست؟          ...
2 تير 1392

بازی روزگار ( پروفسور حسابی )

داشتم یکی از کتابای دکتر حسابی رو میخوندم در قسمتی از مقدمه کتاب ، نوشته زیر به نظرم خیلی قشنگ آمد، برای همین بخشی از متنش رو اینجا نوشتم تا هم دوستای نینی وبلاگیمون بخونن و هم در آینده شما گل پسرای عمه بخونید و در موردش تامل کنید...    بازی روزگار بازی روزگار را نمی‌فهمم...! من تو را دوست می‌دارم ... تو دیگری را ... دیگری مرا ... و...  همه ما تنهاییم...!  داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسان‌ها فنا می‌شوند، این است که آنان از دوست داشتن باز می‌مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی‌آوریم، پس بیاییم آنچه را که ب...
15 ارديبهشت 1392

سالی که نکوست ، از بهارش پیداست...

هر آغازی را پایانیست و بعد از هر پایان آغازی دیگر است... سال 90 هم از این قاعده مستثنی نیست و با همه فراز و نشیب ، خوبی و بدی ، تلخی و شیرینی و ..... چیزی به انتهاش نمونده و کم کمک داره تمام میشه. الحق و الانصاف که چه سال میمون و مبارکی بود ... همه روزها و سالهای خدا ، خوبن اما گاهی اوقات ، خاطرات و یادگارها ، تعیین کننده بهترین یا بدترین ها هستن... این سال هم مثل همه سالهای قبل ، داره ما رو ترک میکنه و با گذر زمان مواجه و به یادمون میاره که ...                           ...
21 اسفند 1390

نوشته های خودمونی عمه معصوم

خدایا ... همیشه ترا به خاطر همه داده ها و نداده هایت شاکر بودم ...   یه وقتایی سختیهای زندگی باعث شده تا باهات درد دل کنم و گاهی هم گلایه...اما تو خود میدانی که هماره به حکمت کارهایت ، ایمان دارم و میدانم میبینی ، آنچه را که من ...این بنده کوچک درگاهت نخواهم دید... امروز بیش از هر وقت دیگری ترا سپاس می گویم ... ترا سپاس بخاطر همه آنچه که تا کنون به ما ارزانی داشته ای..... ماشاالله...امسال 3 تا مسافر بهشتی از آسمونت به خاندان خان بابایی هدیه دادی ...  که تا بینهایت ها هم ترا شاکر باشیم باز هم کم است... وای که این کوچولوهای دوست داشتنی چه شادیه بی پایانی رو با خودشون ب...
21 اسفند 1390
1