مسافران آسمانی مسافران آسمانی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

مسافران آسمانی

وقتی کوچولوها کارمند می شوند...

  دیروز برابر با  چهارشنبه 24/12/1390 آقا محمد برای اولین بار کارمند شدن رو به همراه من ، یعنی عمه معصوم جون تجربه کرد... عمه این همه اشتیاق واسه چیییییییییییییی ... الهی بگردمت که از حالا خودتو به زحمت میندازی واسه یه لقمه نون...؟ مشروح اخبار روز اول کاری : در حدود 45 دقیقه ی اول ، پسملی خواب تشریف داشتند... بعد از بیدار شدن ، کمی خندید و بعد نق نق و بعد هم بله نیاز به تعویض ... بعد کمی شیر نوش جون کردن ، سردل صاف شد و کنجکاوی شروع شد به شکلی که ملاحظه میفرمایید...   این دیگه چیه...؟      برام شیر بیارید...   آخییییی...
27 اسفند 1390

غذا خوردن عجیب و غریب

وقتی محمدفرزام جون خاله میخواد غذا بخوره مامانی باید خیلی مقدمه چینی کنه: اول چند تا بالش باید طرفین آقا بذاریم واسه اینکه هنوز نمیتونه بدون تکیه گاه بشینه... بعد مامانی پیش بندشو می بنده ، غذای سرد شده رو آروم آروم بهش میده بخوره اما همراهش باید حتما برای شازده پسر آواز بخونه تا سرگرم بشه و تحمل کنه یه جا بشینه بعد از غذا وروجک خاله عادت داره حتما آب بخوره ،اگر آب دیر بهش بدن واییییییییییی چی میییییییییییییشه... زلزله به پا میکنه..... برای همینم مامانی همیشه همه چی رو آماده میکنه بعد سفره غذای جوجو رو میچینه... چند شب پیش که محمدفرزام خان آمده بود دیدن خان بابائیش...وقت صرف شامش که رسید بساط...
25 اسفند 1390

بازی وبلاگی پرواز با هزار تومنی !

نام بازی : بازی وبلاگی پرواز با هزار تومنی ! داور : خداوند کمک دارو : وجدان خودتون طراح بازی: معجزه گر با یک هزار تومانی دو بال ساخته ام و می خواهم با آنها تا خداوند پرواز کنم کسی هست که در این پرواز یاریم کند ؟! اسم بازی هست پرواز با هزار تومنی . این جمله رو که یادتون هست ؟! با هزار تومن چی کار میشه کرد ؟! خیلی وقتا توی خیلی سایت ها این تبلیغ رو که مربوط به موسسه خیریه محک هست می بینیم اما شاید به دلایلی مختلفی مثل تنبلی در عضویت کوتاهی کردیم . این بازی یک تلنگر هست برای اون هایی که هنوز عضو نشدن که ضرف هفت روز آینده عضو بشن و اونایی که عضو هستن عیدی بچه های محک رو بدن . ...
24 اسفند 1390

سالی که نکوست ، از بهارش پیداست...

هر آغازی را پایانیست و بعد از هر پایان آغازی دیگر است... سال 90 هم از این قاعده مستثنی نیست و با همه فراز و نشیب ، خوبی و بدی ، تلخی و شیرینی و ..... چیزی به انتهاش نمونده و کم کمک داره تمام میشه. الحق و الانصاف که چه سال میمون و مبارکی بود ... همه روزها و سالهای خدا ، خوبن اما گاهی اوقات ، خاطرات و یادگارها ، تعیین کننده بهترین یا بدترین ها هستن... این سال هم مثل همه سالهای قبل ، داره ما رو ترک میکنه و با گذر زمان مواجه و به یادمون میاره که ...                           ...
21 اسفند 1390

نوشته های خودمونی عمه معصوم

خدایا ... همیشه ترا به خاطر همه داده ها و نداده هایت شاکر بودم ...   یه وقتایی سختیهای زندگی باعث شده تا باهات درد دل کنم و گاهی هم گلایه...اما تو خود میدانی که هماره به حکمت کارهایت ، ایمان دارم و میدانم میبینی ، آنچه را که من ...این بنده کوچک درگاهت نخواهم دید... امروز بیش از هر وقت دیگری ترا سپاس می گویم ... ترا سپاس بخاطر همه آنچه که تا کنون به ما ارزانی داشته ای..... ماشاالله...امسال 3 تا مسافر بهشتی از آسمونت به خاندان خان بابایی هدیه دادی ...  که تا بینهایت ها هم ترا شاکر باشیم باز هم کم است... وای که این کوچولوهای دوست داشتنی چه شادیه بی پایانی رو با خودشون ب...
21 اسفند 1390

آیا میدانید که...(1)

آیا میدانید که... خوردن عسل و سفیده تخم مرغ ، در کودکان زیر یک سال باعث ایجاد آلرژی در آنان میشود. آیا میدانید که ... برای خلاص شدن کودکتان ، از دست حشرات در هنگام شب ، کافیست برگهای نعنا را ، نزدیك تخت و بالش و یا اطراف اطاق کودک قرار دهید. آیا میدانید که... برای امتحان تازگی تخم مرغ ، کافیست آن را در آب بگذارید  اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است ، اگر به صورت كج قرار گرفت 3-4 روزه است ، اگر عمودی قرار گرفت 10 روزه است و اگر شناور شد كهنه است آیا میدانید که... برای امتحان تازه بودن ماهی باید آن را در یك كاسه آب سرد بگذارید ، در صورتی كه ماهی ...
20 اسفند 1390

قدرت اندیشه

کشاورزي الاغ پيري داشت ، که يک روز اتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد... کشاورز هر چه سعي کرد ، نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد... براي اينکه حيوان بيچاره زياد زجر نکشد ، کشاورز و مردم روستا ، تصميم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بميرد و کمتر زجر بکشد... مردم با سطل روي سر الاغ  خاک مي ريختند ، اما الاغ هر بار خاکهاي روي بدنش را مي تکاند و زير پايش ميريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد ، سعي مي کرد روي خاک ها بايستد... روستايي ها همينطور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد...  تا اينکه به لبه چاه رسيد ...
20 اسفند 1390

داستان قورباغه ها

روزی از روزها ، گروهی از قورباغه های کوچیک ، تصمیم گرفتند که با هم  مسابقه ی دو بدهند . هدف مسابقه ، رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود . و مسابقه شروع شد ....  راستش , کسی توی جمعیت  باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند ... شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید : ' اوه,عجب کار مشکلی !!' 'اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند... یا : 'هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست ، برج خیلی بلنده  قورباغه های کوچیک ، یکی یکی شروع به افتادن کردند ... بجز بعضی که هنوز با...
20 اسفند 1390

گفته های حکیمانه (1)

آدم های زیادی به زندگی شما وارد و از اون خارج میشن... ولی دوستانتون جا پا هایی روی قلبتون جا خواهند گذاشت        وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست   وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره   وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته   وقتی تو زندگیت ،  زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری   وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده   وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی     وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می  یاد...
20 اسفند 1390