مسافران آسمانی مسافران آسمانی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

مسافران آسمانی

اندر احوالات این روزهای محمدفرزام خان

1392/3/13 10:58
نویسنده : عمه معصوم
1,516 بازدید
اشتراک گذاری

خان دوم ، جناب محمدفرزام جون :

محمدفرزام از 10 یا 11 ماهگی چند کلمه ای رو میگفت ، مثل : هاپو ، بابا و... و مامانی براش شعر میخوند و اون کلمات بعدی رو میگفت.

صدای جوجه ، خروس ، مرغ ، ببعی ، گاو ، اسب ، سگ و بز رو بلده...

                      نایت اسکین

از اونجایی که من خیلی مشتاق بودم تا محمدفرزام اسمم رو صدا کنه مامان سحر عزیز در این راستا زحمت زیادی کشید و سعی کرد تا خان دوم بنده رو خاله معصوم خطاب کنه که البته چند وقتی فقط معصوم ثمر داد و اسمم رو اینطوری ادا میکرد :

م(فتحه روی میم با کمی کشش ) اووووووووووم...با یه لحن خاصی میگه که خیلی دوست داشتنیه...دوست دارم کلی ماچ ماچش کنم...و اما چند روزی هست که تلاشهای وافر مامانی به بار نشست و گل پسری یاد گرفته بهم بگه خاله...

مامان بهش میگه کی آمده ؟             میگه : خاله

مامان میپرسه اسم خاله چیه؟           میگه : م اووووووم

مامان میپرسه خاله رو دوست داری؟   میگه : آیه آیه ( یعنی بله بله )

                             نایت اسکین

البته حالا دیگه نفس خاله یاد گرفته که اسمم رو درست صدا کنه
خیلی دوستت دارم عزیزززززززززززززززززززززم
 
نایت اسکین
 

هر وقت هم میاد محل کارم بلند بلند صدام میکنه م اوووووووم  م اوووووووووووووم ...

جیگر خاله یاد گرفته از تختم میاد بالا  کنار من میخوابه...بعد میگه :

محمدفرزام : م اووووووووم خوابیدی؟

من : بله میخوام بخوابم

محمدفرزام : خوابت میاد

من :  بله

محمدفرزام : بخواب ، بخواب

دوستت داررررررررررررررررررررررررررررم لپ تپلیه من...

وقتی صدام میزنه خاله ، من میگم جان خاله؟ پسر شیطون خوشش میاد و میخنده ، بعد اون مدام تکرار میکنه خاله ، منم میگم نفس خاله ، عشق خاله ، عمر خاله... اونم بعد از هر بار خاله گفتن غش غش میخنده...عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتم مهربون من

نایت اسکین

 عاشق مهر نمازه ، تا میاد خونه خان بابا میره سر کشوی جانمازا ، بعد سجاده ها رو میذاره کنار و مهرا رو میگیره تو دستش و بلند بلند میگه اکبر اکبر...

تا ساعت رو میبینه میگه ساعت چنده؟ همیشه هم ساعتش خوابیده...هر وقت ازش میپرسم ساعت چنده؟ میگه شیش

                             ziba                        ziba

به محض پخش شدن صدای اذان از تلویزیون ، هر جای خونه که باشه میاد جلو تلویزیون میایسته و میگه اذان...؟ و تا پایان اذان همونجا میمونه...

هر نوشته قرآنی رو که میبینه ، میگه آیه...

تازه پسر قشنگ خاله ، خیلی خیلی مودبه و هر وقت میخواد بیاد داخل اتاق ، در میزنه و میگه

یا الله ، اجازه...

عاشق اجازه گرفتنشم...الهی قربونننننننننننننننننننننننننننننننننت برم...

            نایت اسکین

جیگر خاله ، کلا پسر آروم و حرف گوش گیری هست ، با بچه های دیگه دعوا نمیکنه و وسیله هاشونو هم از دستشون نمیگیره ، البته این امر فقط در مورد پسرعموهاش یعنی طاها و محمد صدق میکنه...

خوش به حال خاله معصوم ( قابل توجه مامان سحرش) ابروابروابروابروابرومژهمژهمژهمژهمژه

        نایت اسکین

به شدت به عمو حسین علاقه منده...هروقت میاد خونه ما ، من با ذوق میرم استقبالش و میگم بیا بغل خاله نفسم...نگام میکنه ، میگه عمو حسین کجاست؟ و چند بار صداش میزنه عمو حسین ، عمو حسین و من این شکلی میشم...تعجبناراحتدل شکستهکلافهگریهگریه

تازه وقتی عمو حسین جونشو میبوسه میگه ای جان...

   نایت اسکیننایت اسکیننایت اسکیننایت اسکیننایت اسکین

 

دایره لغات گل پسری زیاد شده و بیشتر حرفای ما رو تکرار میکنه...

هرچی که بهش میدیم میگه منون ( ممنون ) یا مرسی ...

تقریبا دیگه جملات سه کلمه ای رو هم یاد گرفته و به طور کامل منظورش رو به ما میرسونه...

عاشق آب پرتقال ، شیر و شیرکاکائوئه ، وقتی شیر کاکائو میخوره ازش میپرسیم چی میخوری؟ میگه شیر کاکا

عاشق توپ بازی و پارک رفتنه ، 1ساعت تو پارک بدو بدو میکنه وقتی میخوای بیاریش بیرون کلی گریه میکنه و جیغ میزنه ، ماشااله به انرژیش تمومی نداره...

 به حرف زدن با تلفن خیلی علاقه داره و بر عکس بچه های هم سنش پشت تلفن خیلی خوب حرف میزنه...

چند روز پیش تلفن عمو حسین زنگ خورد ، محمدفرزام جون بود با عمو حسین حرف زد و بعد گوشی رو داد به مامانی...مامان سحر گفت داشت بازی میکرد یهو رفت سمت تلفن و گوشی رو برداشت چند تا شماره گرفت و گفت :

الو  ، سلام عمو حسین ، خوبی؟ کجایی؟

بعد باباعلی هم شماره عمو رو میگیره که جیگر خاله راستکی با عمو حسین حرف بزنه...

از زن عمو مریم ، خیلی حساب میبره...هر وقت اذیت میکنه مامان سحر به جای اینکه باباعلی رو صدا کنه ، میگه زن عمو مریم ...طفلکی بچم زود ساکت میشه...

چند شب پیش که خونمون بودن ، محمدفرزام تا ساعت 2 بیدار بود و نمیخوابید...مامان سحر براش شعر خوند بعد آهنگ آروم براش گذاشت و قربون صدقش رفت اما اصلا فایده نداشت...کلافهعصبانیعصبانیعصبانی

تنها راه چاره رو در صدا کردن زن عمو مریم دید و بلند گفت : زن عمو بیا محمدفرزام نمیخوابه...اوهاوهاوه

مریم جون هم( مثل غول چراغ جادو) یهو آمد تو اتاق ، محمدفرزام تا زن عمو رو دید زود  چشماشو بست یعنی خوابیده خوابخواب ، بعد از چند لحظه که دید زن عمو تو اتاق نیست ، آروم بلند شد رفت از لای در بیرون رو نگاه کرد و گفت مامان سحر، مریم نیستش رفت...همون وقت زن عمو در رو باز کرد... الهیییییییییییی ، بچم زود آمد دراز کشید و چشماشو رو هم فشار داد...خواباسترسو دیگه من نتونستم نخندم و کلی قربون صدقش شدم...

طفلکی مریم جون انقدر که محمدفرزام رو دوست داره و هر وقت هم میبیندش کلی ماچش میکنه و قربونش میره ...حالا کسی ندونه میگه چه زن عموییه مریم...قهقههقهقههقهقهه

 

 شعر یه توپ دارم قلقلیه( انقدر خوشکل میخونه با کلی ادا و حرکت دادن دستاش) ، جوجه طلایی ، تاب تاب عباسی و بارون میاد نم نم رو بلده بخونه...

اسم بعضی از ماشینا رو  بلده بگه مثل : کامیون ، اتوبوس ، نیمی بوس (مینی بوس) و آمبولانس ( که قبل تر ها بهش میگفت هو هو هو )

به گربه خیلی علاقه داره و هر وقت یه جایی گربه میبینه میخواد بگیردش یا میفته دنبالش...

                     نایت اسکین

کلمات رو کاملا شمرده و بخش بخش ادا میکنه...کلا حرف زدنش یه جور خاص و دوست داشتنیه

خان بابا : آقا جونه و گاهی هم حاجی

مادرجون : مامان جونه گاهی هم خانم نسرین ( البته اینو من یادش دادم )

بابای محمدفرزام : بابا علی یا بابایه

مامان محمدفرزام : مامان سحر

عمو حسین : گاهی عمو حسین و گاهی هم خان عمو

عمو کامران : عمو کامیان

اسم بقیه اعضای خانواده رو درست صدا میکنه...

 

              نایت اسکیننایت اسکین

پ . ن ١ : به نقل از خبرگزاری باشگاه خبرنگاران خان بابا ( بابا علی و مامان سحر )

پ . ن ٢ : دیده های خاله معصوم و خان عمو حسین

پ . ن ٣ : اگر در ثبت مطالب فوق کاستی وجود داره از مامان و بابای محمدفرزام عزیزم عذر خواهی میکنم...نیشخندچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان آرشیدا کوچولو
15 خرداد 92 18:52
خاله معصوم ؟؟؟؟؟؟؟ مگه عمه معصوم نیستی
عمه طلا دلم برات یه ریزه شده ها


سلام عزیزم...الهی منم دلم براتون تنگ شده ، من در اصل عمه محمدفرزام میشم اما بنا به توافقات من و مامان سحر عزیز ، قرار شد گل پسری به من بگه خاله معصوم جون...
متین مامی ایلیا
16 خرداد 92 3:19
سلام معصوم جون من شمارو به یه بازی وبلاگی دعوت کردم دوست داشتی بیا به وبم و توش شرکت کن


سلام عزیزم ، با کمال میل دوست خوبم
ستاره زندگیم اریانا
17 خرداد 92 17:28
زندگی آرام است،

مثل آرامش یک خواب بلند.

زندگی شیرین است،

مثل شیرینی یک روز قشنگ.

زندگی رویایی است،

مثل رویای ِیکی کودک ناز.

زندگی زیبایی است،

مثل زیبایی یک غنچه ی باز.

زندگی تک تک این ساعتهاست،

زندگی چرخش این عقربه هاست،

زندگی مثل زمان در گذر است...


ممنون از شعر زیباتون...لذت بردم

ستاره زندگیم اریانا
17 خرداد 92 17:29
مامان آرشام
17 خرداد 92 18:12
هزاران آفرین به گل پسر که اسم خاله جون رو یاد گرفته.
مرسی دوست خوبم که به وبلاگ ما اومدید.


ممنونم عزیزم ما که همیشه بهتون سر میزنیم
آرزو مامان نیکی
20 خرداد 92 8:05
واااای که تو این وقتا چقدر آدم دلش میخواد بچه ها رو بچلونه
این شیرین زبونیاشون آدمو به وجد میاره
ایشاله همیشه سرزنده و شاداب باشه عزیزم
خصوصی داری


ممنونم آرزو جون...واقعا همینطوره و خیلی دوست داشتنی هستن...خدا همه این کوچولو ها رو در پناه خودش حفظ کنه و همشون عاقبت بخیر بشن انشااله
پریا
25 خرداد 92 13:55
ماشاء الله. ای جان من. قند عسلمون خیلی شیرین زبون شده برای خودش. بارک الله به محمدفرزام جون که برای ورود به اتاق اجازه میگیره. انشاء الله هر روز خوبیهات زیادتر بشه گل پسر.


سلام پریای عزیزم...چه عجب خانم خانما تشریف آوردین...محمدصدرای گلم رو ببوس آبدار
مامان فاطمه
25 خرداد 92 14:53
سلام عمه جون ، خوبی ؛ جناب خان ها چطورن ؟
ماشاالله ماشاالله بزرگ شدن .
زنده باشن و سالم.



ممنون عزیزم ، خان ها هم خوبند و ماشااله هر روز از روز قبل شیطون تر و با نمک تر میشن...فاطمه جون رو ببوسین و ممنون که بهمون سر میزنید
اتنا مامان نگین
25 خرداد 92 15:26
اين روزها دلم اصرار دارد فرياد بزند

اما من جلوي دهانش را ميگيرم،

وقتي ميدانم كسي تمايل به شنيدن صدايش ندارد...

اين روزها

من خداي سكوت شده ام

خفقان گرفته ام

تا آرامش اهالي دنيا خط خطي نشود...!!!



اهالی دنیا بیخود کردن با آرامششون...خیلی قشنگ بود اما تو هر وقت خواستی بگو...بلند هم بگو
فریاد تو به آرامش دنیا می ارزد
اتنا مامان نگین
25 خرداد 92 15:27
ماشالله به این گل پسرمون .بهشون سلام برسون .راستی کاش عکسشم میزاشتی به روزه به روز


سلام آتی جون ، سلام دارن خدمتت عزیزم
انشااله تو پستای بعدی ازشون عکس هم میذارم
محمد
27 خرداد 92 9:35
ای ول به محمد فرزام عزیز
مامان پریسا
27 خرداد 92 17:39
سلام عمه معصوم جون.

دیدی این بار هم نیومدی

ایشالله سری بعد هم خودتون هم محمد جان رو بیایید دیگه اخرین باره هاااا

دست عمه درد نکنه با این همه کار برای محمد کوچولو ای همه یادگاری نوشته


سلام عزیزم ، الهییییییییییییی شرمنده باور کن جایی درگیر بودم اصلا نمیشد بیایم اما در دیدار بعدی به امید خدا حتما خدمت خواهیم رسید
مامان پریسا
28 خرداد 92 12:00
سلام معصوم جان به نظرم نی نی گپ از طرف شما مشکل داره. اگر برای بقیه ی دوستان هم این مشکل رو داری به مدیریت اطلاع بدید تا رفعش کنه.




ممنون از راهنماییتون عزیزم، پس لابد نی نی گپ من مشکل داره آخه هر وقت به کسی پیام میدم بهم جواب نمیده خانمی


پرهام ومامانش
2 تیر 92 12:41
======================================= =============###======##=======###====== =======#======##======##======###======= ======###=====#############==###======== ========##=####===========#####====###== ========###===================######==== ==###==##=======================###===== ===####===========================##=##= ====##====================###======###== ====#===================#######=====#=== ===##===================########====##== ===#=====####===========#######======#== ===#======###==============##========#== ===##===========================#===##== ===##==========================#====##== ====##=======================##====##=== =====##==####============####=====##==== ======##====##############=======##===== =======###=====================###====== ==========###===============###========= ============#################=========== ===================###================== ===================###================== ===================###=================